سلام رفقا ! حالتون چطوره؟


امیدوارم ماه رجب خوبی تا حالا سپری کرده باشید و دچار روزمرّگی نشده باشید.


عده ای از عزیزان تقاضا کرده بودن که از جلسات اعتکافی که رفتم چند خط بنویسم.


خب برنامه اعتکاف مسجد دانشگاهمون به عهده من و چندتا از بچه های گُل دانشگاه بود. من خطوط کلّی را گفتم و اونا هم عملیاتیش کردن.


 خیلی حلقه های مختلف تشکیل میدادیم و تلاش میکردیم موضوعات به دلخواه خود بچه ها باشه. حتی موضوع سخنرانی ها هم بنا به درخواست خود دانشجوها صورت گرفت. دوتا روحانی ثابت در جمع معتکفها داشتیم و چند نفر روحانی دیگه را هم دعوت کردیم تا در فواصل مختلف به تشکیل سخنرانی و حلقه بپردازند.


بچه ها بعدش در نظرسنجی ها گفتن:


نماز هیچ کس از اوقات مخصوصش به تاخیر نیفتاد.


هیچکس موسیقی گوش نداد حتی با هندزفری.


همه در حلقه هایی که دوس داشتن شرکت داشتن و کسی بی تفاوت نبود.


گفتن حلقه ها و کارگاه ها زمانش محدود بوده!!!  (بترکن الهی)


گفتن سال های بعد هم تمایل دارن شرکت کنن و انگیزه شون بیشتر از امساله.


و حرفهای دیگه که دلالت بر ارتباط خوبی داشت که بچه ها با جوّ اعتکاف برقرار کرده بودن.


این چند روز خیلی بهم فشار اومد و جسما بهم فشار اومد اما من دیوونم(جهرمی ها بخوانند: گَنا)


چرا؟ چون هنوزاعتکاف تموم نشده، امشب دارم طرح دوازده روزه ای را برای ماه رمضون طراحی میکنم تحت عنوان: «بهار قرآن ، چالش جهان بینی هاست!»


در این پروژه، حداقل پنجاه کارگاه در زمینه «اصلاح جهان بینی و ارتقاع تفکر دینی دانشجوی مسلمان» طراحی کردم و دارم از وزارت اجازه میگیرم که اگه بشه از یکی از معشوقه هام که در خارج زندگی میکنه(آقای پرفسور محمود خاتمی) هم دعوت کنم و با سه نفر از اساتید برجسته ملّی این طرح صحبت کنم.


حتی اگه قبول هم نکنن، جنمش دارم که دهه آخر ماه رمضون واسه بچه های ارشد اعتکاف بگیرم و به جای 10 میلیون تومان، 3 میلیون خرج کنم اما نذارم بچه ها از سحر تا ظهر ماه رمضون در شهر و دهاتشون بگیرن بخوابن! والله!


راستی جهرم چقدر گرم شده! یک ساعت جهرم بودم پختم! حتی وقت نکردم به مادرم سر بزنم. (مامانم از پسر شانس نیاورد)


شب خوبی داشته باشید.


یاعلی